امروز اصلا حالم خوب نبوده و نیست.اعصابم خیلی خورده .از دیروز تا حالا نتونستم هیچی درس بخونم
.یکی اعصابم رو خورد کرده خیلی خورد. با اینکه جوابش رو هم دادم اما نمی تونم آروم بگیرم و به حالت عادی برکردم.تنها آدمیه که با اینکه رابطه ی نزدیکی با هم نداریم تبحر خاصی در حالگیری از من داره حتی وقتی که شاید قصدش رو هم نداشته باشه.
و باز هم مث همیشه وقتی حالم رو میگیره قادر به انجام هیچ فعالیت عادی ای نیستم.اونم تو این موقعیت که لحظه هام غنیمت اند.
حالم خیلی بده دو ستان وبلاگی کممممممممممممک!به من انرژی مثبت بدین !!
باید برگردم سر درسم.وقتم به خودی خود کم هست نمیتونم ببینم اینجوری هم هدر بره .چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما بگید.
وه! چه شب های سحر سوخته
من
خسته در بستر بی خوابی خویش
در پی پاسخ ،
ویرانه ی هر خاطره را
کز تو در آن
یادگاری به نشان داشته ام
کوفته ام!!
ادامه مطلب ...در اندرون تو کسی است
دنیایی ست
وترا یاری خواهد داد که خواستن را
به شدن بدل کنی
و نیرویی نهفته که گام هایت را
پیوسته به راه تواند برد
پس خویشتن را آن گونه که می پسندی
ترسیم کن
و دست به کار آنچه باید شو
و هر روز تنها گامی بردار
آرام و پر توان
در امتداد آن رویای دلپذیر !!
ادامه مطلب ...