من کجام؟؟؟؟

چقدر دلم تنگه.چقدر دلم گرفته. 

حس عجیبی دارم .حس میکنم گم شدم.اصلا نمیدونم کجای این دنیا ایستادم. 

عم یقا دلم میشکنه وقتی میبینم هیچ کس منو نمیشناسه حتی نزدیک ترین آدمام.هیچ کس احساس و نیت منو نمیفهمه. 

آخ  که چقدر دلم میخواد برم،برم یه گوشه ی دنج و آروم دور از همه.دور دور خیلی دور .مث یه کلبه ی کوچیک تو جنگل یا کنار دریا.تنهای تنها.یه مدت فقط واسه خودم باشم.خود خودم تنهای تنها.البته بماند که میترسم ها.دارم خیال میکنم .البته نه از تنهایی.از بودن تو یه جای دور افتاده   مثلا وسط جنگل. 

 نمیدونم.همین که تنها و یه مدت آروم باشم کافیه.حالا هر جا.کاش میشد.حیف!! 

 آخ که چققققققققققدر دلم آرامش میخواد.دور از همه چیز، همه کس. 

چه برهه ی بدیه.یه روزی دانش اموزی یه روزی دانشجو بالاخره سرت گرمه.اما حالا حالا که او ن روزا گذشتن،چه زمان بدیه.نمیدونی چه کاره ای اما میدونی که بالاخره باید کاری بکنی..... 

دلم میخواد چشامو ببندمو به هیچی فکر نکنم. و زمان برای مدتی واسم متوقف بشه.کاش میشد. 

آه چققققققققدر خسته ام خدای من.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد