-
جمعه ی بد.!
شنبه 13 تیرماه سال 1388 00:07
وارد روز شنبه شدیم. امروز هم گذشت. ولی چه سخت چه بد چه طاقت فرسا. امروز به عنوان یه ایرانی یه جوان نه اصلا یه انسان بدترین روز زندگیم بود. از صبح چه ها که نخوندم ندیدم و نشنیدم...چه ها چه ها ... هر چند که هر روزم همینه ولی امروز...وای من!!!! هیچی نمیتونم بگم.فقط حس میکنم دارم خفه میشم.
-
من ایرانی ام! من هوارم را سر خواهم داد!!
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1388 15:06
مشت میکوبم بر در پنجه میسایم بر پنجره ها من دچار خفقانم،خفقان! من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم: -آی! با شما هستم! این درها را باز کنید! من به دنبال فضایی میگردم: لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی که در انجا نفسی تازه کنم. آه! می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد! من به فریاد، همانند کسی که نیازی...
-
خدایاااااااااااااااااا
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1388 12:55
خدایااااااااااااااااااااااااااااااا مگه نمی بینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم خونه.داره اتیش میگیره. اخه خدایا پس چرا کاری نمیکنی؟؟؟؟ هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا انچه این نامردمان با جان انسان میکنند.
-
به یاد ان چشمان بازت که تا ابد از خاطرم نخواهد رفت.
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 22:33
گیرم که در باورتان به خاک نشستم وساقه های جوانم از ضربه های تبرتان زخم دار است با ریشه چه میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟ گیرم که بر سر این بام نشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع میزنید با جوجه های نشسته در اشیانه چه میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گیرم که میزنید گیرم که می برید گیرم که می کشید با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
تماااااااااااااااام.
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 23:17
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دلم میخواد بلندترین فریاد عمرمو بزنم 5شنبه همه چی تموم میشه خدایا امشب از خاطرم نمیره هرگز خدایا میخوام تا صبح گریه کنم خدایا تو به تاب بده هیچ کس حتی خودش نمیتونه حس الان منو بفهمه کاش کسی درکم میکرد کاش الان پیشم بودییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی یه...
-
روزایی که تا ابد به یاد هر ایرانی میمونه!!!1
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 12:49
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم آوز پریشانی ست رو سوی چه بگریزیم هنگامه ی حیرانی ست خود را به که بسپاریم تشویش هزار"آیا" وسواس هزار "اما" کوریم ونمیبینیم ور نه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم دردا که هدر دادیم ان ذات...
-
یه سال شد!!
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 23:10
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه ی شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوتر های مست نرم نرمک میرسد اینک بهار.... بوی بهار رو میشه با تموم وجود حس کرد و نشونه شو میشه از رو همین اولین درختی که امروز دیدم و در اولین روز شکوفه کرده بود دید.وای که...
-
از دریچه ی این روزای آخر...
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 19:18
دم دمای غروبه و این آخرین غروب سال هشتاد و هفته!! دیگه چند ساعتی بیشتر باقی نمونده تا بار و بندیلشو ببنده و بره.از همین الان بوی بهار میاد. خیابونا هنوز غلغله ست.مردم حتی از آخرین دقایق هم استفاده میکنن،آدما اونقدر سرگرم خریدن که بعید میدونم حتی جلو پاشونو درست ببینن. نمیدونم شما چقدر دقت کردین اما تو همین خیابونای...
-
جلل الخالق!!!!!
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 23:21
همیشه فکر میکردم بعضی چیزا فقط تو فیلماست.فکر میکردم بعضی اتفاقا فقط تو فیلما میفته.بارها شده بود که موقع دیدن یه فیلم با خودم گفته بودم اگه این اتفاقا واقعا و مثلا واسه من رخ میداد چی کار میکردم؟؟و بعد که میدیدم حتی تصورش هم کلافه ام میکنه یه نفس راحت میکشیدم و میگفتم نه بابا فیلمه دیگه نویسنده ها فکرشون بازه واسه...
-
من کجام؟؟؟؟
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 15:11
چقدر دلم تنگه.چقدر دلم گرفته. حس عجیبی دارم .حس میکنم گم شدم.اصلا نمیدونم کجای این دنیا ایستادم. عم یقا دلم میشکنه وقتی میبینم هیچ کس منو نمیشناسه حتی نزدیک ترین آدمام.هیچ کس احساس و نیت منو نمیفهمه. آخ که چقدر دلم میخواد برم،برم یه گوشه ی دنج و آروم دور از همه.دور دور خیلی دور .مث یه کلبه ی کوچیک تو جنگل یا کنار...
-
بالاخره رسید.
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 20:02
نداشتیم توشه ای راه امتحان توکل بر خدا کردیم و رفتیم
-
این روزا...
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 21:19
امشب حسابی قاطم حسابی خسته ی خسته ی خسته شدم از هر چی درسه حالم به هم میخوره.این روزای آخر خیلی نفس گیره خصوصا وقتی یادم میفته که سال بعدم باید همین راه رو برم.تا جایی که یادمه روزای اخر کنکور سراسری اصلا اینقد بد نبود نمیدونم. شایدم ما جوون تر بودیم.کاش حداقل امیدی به قبولی داشتم تا این روزای اخر رو به امیدی میتونستم...
-
دست به دامن حافظ!!
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 21:10
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کزان میانه یکی کارگر شود
-
لیش تاخر عباس؟؟
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 18:03
"یا ماه بنی هاشم " مددی!
-
هم چنان در مسیر...
جمعه 22 آذرماه سال 1387 19:42
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس که درازست ره مقصد و من نوسفرم...
-
همیشه یادمون باشه که ...
جمعه 15 آذرماه سال 1387 11:23
" داشتن پشتکار تفاوت ظریف میان شکست و پیروزی است"
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 20:28
میخوام برم پا ندارم میخوام نرم جا ندارم گریه کنم دل ندارم داد بزنم نا ندارم... خدا جون کمک.
-
دیشب...
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 18:15
دیشب شب رویای تو بود و تو نبودی با من یل یلدای تو بود و تو نبودی دیشب نفس باغچه در سایه ی مهتاب خوشبو زنفس های تو بود و تو نبودی گفتی که: غزال غزل زخمی عشقم دل وسعت صحرای تو بود و تو نبودی دیشب لبم از سوز سخن های تو میسوخت در من همه غوغای تو بود و تو نبودی
-
جاده ی موفقیت(هفته ی هشتم)!
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 21:16
سرنوشت خویش را باور کن که باری همان توان نهفته ی توست و نرم میشکفد و زندگی را از ان دست می آراید که تو می خواسته ای عقاب فاتح قله های زندگی باش و مسافر صبور دشت های بی کران ان و هم بدین سان است که واژه های کار و زندگی معنای اصیل خویش را باز می یابند و گل بوته های تلاش تو به گل می نشیند
-
جاده ی موفقیت(هفته هفتم)!
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 00:21
*آن چه را که مشتاقی فرا چنگ خواهد آمد پیوسته اگر تلاش توانی کرد آری ،کمر بربند روز گارت را خواهی زیست و زندگی را به آرایشی که دستان تو ارمغان کند و آن را دوست خواهی داشت *امید که جام فرداهایت لبریز پیمان باشد و امکان!!
-
هشتمین ستاره!
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 21:52
دوست دارم صدات کنم تو هم منو نگاه کنی یا ضامن آهو عید همگی مبارک!
-
جاده ی موفقیت (هفته ی 5)
شنبه 4 آبانماه سال 1387 18:49
لحظه ها را غنیمت شمار و آنان را بنیاد دنیایی کن هر یک به فراخور خویش و هرگز نومیدوار از فراز صخره های سخت زندگی آینده را نظاره نکن با ایمان به توان خویش از آن میانه راهی بگشا به دنیای زیبای فردا ها . وبدان که در امتداد هر راه که بر می گزینی همواره دشواری در کمین است که زندگی اگر نام آسانی داشت دیگر بر زمین تلاش معنای...
-
آدینه
جمعه 3 آبانماه سال 1387 17:17
خدا جون دلم میخواد هزار بار بگم شکرت . خدایا شکرت شکرت شکرت به خاطر همه چیز !! شکرت خدا جون به من توانایی و توفیق بده تا بتونم به همه ی مردم ،به همه ی همه کمک کنم.
-
جاده ی موفقیت(هفته ی ۴)
شنبه 27 مهرماه سال 1387 20:29
تو میتوانی تمام آن چیزهایی باشی که رویایی در دلت بود. اگر عزم آن کنی که بکوشی اگر خود را بیشتر باور کنی ... زمام را به دست گیر و عمر خویش را بزی و گام های رفتن را در سفری که آغاز کرده ای مکرر کن!! آینده اینجاست-هم اینجا-هم اکنون از گذشته ها در گذر!! . . . . .ض:این ۳ هفته ای که گذشت زیاد در مسیر این جاده ی موفقیت نبودم...
-
بازم مثل همیشه!
جمعه 26 مهرماه سال 1387 18:38
امروز اصلا حالم خوب نبوده و نیست.اعصابم خیلی خورده .از دیروز تا حالا نتونستم هیچی درس بخونم .یکی اعصابم رو خورد کرده خیلی خورد. با اینکه جوابش رو هم دادم اما نمی تونم آروم بگیرم و به حالت عادی برکردم.تنها آدمیه که با اینکه رابطه ی نزدیکی با هم نداریم تبحر خاصی در حالگیری از من داره حتی وقتی که شاید قصدش رو هم نداشته...
-
آنجا را نمیدانم !
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 22:41
وه! چه شب های سحر سوخته من خسته در بستر بی خوابی خویش در پی پاسخ ، ویرانه ی هر خاطره را کز تو در آن یادگاری به نشان داشته ام کوفته ام!! این شعر شاملو رو الان یه دوست واسم فرستاد که نمیدونم چرا خیلی خیلی به دلم نشست. اومدم اینجا نوشتمش .
-
جاده ی موفقیت(هفته ی سوم )
شنبه 20 مهرماه سال 1387 10:32
در اندرون تو کسی است دنیایی ست وترا یاری خواهد داد که خواستن را به شدن بدل کنی و نیرویی نهفته که گام هایت را پیوسته به راه تواند برد پس خویشتن را آن گونه که می پسندی ترسیم کن و دست به کار آنچه باید شو و هر روز تنها گامی بردار آرام و پر توان در امتداد آن رویای دلپذیر !! از :دونا لوین
-
روز من!!
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 21:55
من امروز وارد۲۴سالگی شدم تو لد . تو لد ت.و.ل.دم موووووووو باااااااااااااا رررررررک! *تولدم مبارک* امروز یه عالمه تماس و پیامک وامیل غیر منتظره داشتم. کادو گرفتم. و غیر منتظره ترین و خوشحال کننده ترین شون یه دسته گل مریمه که خواهرم بهم داد والان رایحه دل انگیزش تموم اتاقمو پر کرده .و غیر منتظره ترین میل رو هم از دوستم...
-
جاده ی موفقیت (هفته ی دوم) با یه میون بر.
شنبه 13 مهرماه سال 1387 23:22
دست از طلب نباید داشت که خورشید همواره در آسمان است پیوسته در جایی می درخشد دست فراز آر به جان بکوش پرده های ابر را بدر و پیوسته به خاطر نگهدار: هر روز به تمامی فرصتی دیگر است!
-
خدا جون سلام!!
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 23:31
خدا جونم سلام صدامو میشنوی؟! امشب میخوام باهات حرف بزنم درست همین امشب که میگن در آسمون به روی بنده هات بازه بازه. نمیدونم از کجا شروع کنم زمان چقدر زود میگذره هنوز شب قدر پارسال رو کاملا یادمه حتی سال قبل و سال قبل ترش که با بچه ها میرفتیم مسجد دانشگاه حتی هنوز درست یادمه که تو اون شب ها چیا بهت گفتم میدونم که توام...